ای آشنای غریبه تو هم شبیه همه!
جمعه, ۲۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۸ ق.ظ
در ایستگاه نشستم به یاد آنی که...
نماند پیش من و رفت در زمانی که...
.
غریب و یک تنه زل میزنم به ردشدن و
بی اعتنایی و بی مهری کسانی که...
.
دلم کجاست ؟ ربوده دلِ دچارم را
نگاه ماه و دل انگیز و ناگهانی که...
.
به لاک خویش فرو می روم می اندیشم
به بی علاجی این درد جاودانی که...
.
ملال و حسرت و بغض و هجوم دلتنگی
چه زود پیر شد و خسته جان ،جوانی که...
.
چگونه حرف دلم را به سنگ ها بزنم
سکوت می کنم عمریست با زبانی که...
.
شب است و زل زده ام من به آسمان سیاه
ستاره ای که ندارم در آسمانی که...
.
چه اشتباه بزرگی است عشق ورزیدن
وفا و دوستی و مهر در جهانی که
ای آشنای غریبه تو هم شبیه همه...
تو هم مرا به وصالت نمی رسانی که
در ایستگاه نشستم دچار و خیره شدم
به رفت و آمد غمگین عابرانی که
.
علی باجلان
1397/4/28-پاکدشت